...
می خواهم برایــت تنهــــایی را معنــا کنم !

در شهر کنار خیابانی ایستاده ای ، هوایی سرد ،

صدای همهمه مردم

سیگار ...سیگار ...انتظـار ...

به خودت می آیی

یادت می آید نه کســی هست که از راه بیاید

نه دستی که بازوهایت را بگیرد ...

نه صدایی که میان این همهمه ها اسمت را صدا کند ...!

اسم این تنهــاییـــست ...
4 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/12/23 - 17:16
دیدگاه
nima0bx

مرسی..
بامدادجان...
ازالطاف بیکرانت...
بسی خرسندگشتم
ازمتن تقدیمی ات..

1392/12/23 - 17:52
bamdad

{-35-}

1392/12/23 - 17:57